به گزارش مشرق، مرتضی سیمیاری، با مقایسه تطبیقی میان عملیات فرار آمریکاییها از بیروت با وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی در غزه در روزنامه جوان نوشت:
دو هفته پس از آزادسازی خرمشهر در سال ۶۱ رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان حمله و آنجا را اشغال کرد، همزمان ارتش امریکا نیز وارد بیروت شد تا پیچهای اشغالگری صهیونیستها را محکم کند، آن روزها بسیاری تصور میکردند که کار لبنان تمام شده و گروههای مقاومت یکی پس از دیگری تسلیم و سلسله خلع سلاح تا تهران ادامه خواهد یافت، اما یک حادثه بزرگ ورق بازی را عوض کرد. دوم آبان سال ۶۲ درحالی که بذر ناامیدی از تحولات روی جبهه مقاومت پاشیده شده بود به ناگهان یک انفجار مهیب مرکز نظامیان امریکا را به تلی از خاکستر بدل کرد و کمتر از ۵ دقیقه بعد پایگاه نظامیان فرانسوی نیز منفجر شد؛ حاصل این دو عملیات کشته شدن ۳۰۰ نظامی امریکایی و فرانسوی در کمتر از یک روز بود!
این تلفات سنگین امریکاییها را بهشدت وحشتزده کرده بود، نیویورکتایمز در سرمقاله خود نوشت که ارتش بزرگترین ضربه را پس از جنگ در ویتنام خورده و رئیسجمهور باید استعفا بدهد. همین فشارهای سیاسی باعث شد که کمتر از ۲۴ ساعت بعد از شب خونین در بیروت، پنتاگون دستور خروج شبانه را برای مقر فرماندهی مارینز صادر کند. ریگان آن شب بهشدت تحقیرشده بود، کنت پولاک مدیر امور خلیجفارس در شورای امنیت ملی امریکا مدام زیر گوش رئیسجمهور امریکا میخواند که حزبالله و ایران پشت انفجارهای سریالی در بیروت قرار دارند، اما برای آن مدرکی وجود ندارد، ریگان نیز سازمان سیا را زیر فشار گذاشته بود تا میان سه ضلع در تهران، بیروت و پایگاه اشغالگران یک ارتباط منطقی پیدا کند. همین مسئله باعث تفرقه شدید در کاخ سفید شد تا جایی که با دستور ستاد ارتش امریکا ناو نیوجرسی برای حفظ ظاهر هم که شده با حرکت به شرق، بیروت را بمباران کند.
اما این تازه شروع ماجرا بود! ارتش سوریه در دفاع از مردم لبنان به میدان آمد و با شلیک چند موشک دو جنگنده امریکایی را ساقط کرد، این ضربات سخت دوباره فضای سیاسی واشینگتن را آنچنان متشنج کرد تا جایی که ریگان تمامی نیروهای خود را یکجا از لبنان خارج کرد. آن روزها در تهران برخی اعتقاد داشتند که برای ضربه به دشمن باید بهصورت مستقیم وارد جنگ در جنوب لبنان شد، اما رهنمودهای الهی امام (ره) و تجربههای جنگ با دشمن بعثی به ما نشان داد که اگر دشمن را به سوی جنگهای نامتقارن هدایت کنیم با یک ضربه ساده نیز ممکن است فرار کند.
وضعیت غزه در روزهای اخیر بیشباهت بهروزهای فرار دستجمعی امریکاییها از بیروت نیست. در سفر رئیس سازمان سیا به تلآویو، رونن بار، مسئول سازمان تروریستی «شینبت»، به امریکاییها قول داد که بیمارستان الشفا محل پیروزی بوده و پسازآن چیزی از حماس روی صحنه باقی نمانده باشد، اما دشمن پس از پیشروی در زمینهای خالی از عوارض، حالا از دسترسی به عمق بازمانده و تنها عرض غزه را چرخیده است.
ارتش رژیم صهیونیستی برای رسیدن به عمق نیاز به پشتیبانی هوایی دارد و برای این اقدام یا باید روی زمین تلفات بدهد یا آنکه ترک موقعیت کند، در آن سو انعطافپذیری تاکتیکی مقاومت باعث شده هستههای مبارزه، سازمان رزم خود را حفظ و خود را تثبیت کنند. این وضعیت باعث شد مقاومتی که قرار بود سه هفته پیش از بین رفته باشد، حالا در منطقه جحرالدیکی ضربه سخت به دشمن بزند. نکته قابلتوجه دیگر، افزایش اختلافات در دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی است، تحلیل رفتاری ارتش اسرائیل حکایت از آن دارد که پس از حمله جنایتکاران به بیمارستان الشفا، رژیم صهیونیستی هیچ برنامهای برای ادامه عملیات ندارد و در یک باتلاق محاسباتی افتاده است. گفته شده است که میان موساد و اطلاعات نظامی ارتش صهیونیستی (آمان) اختلافات عمیق در نوع اجرای عملیات در غزه پیش آمده است، روی میز قرار گرفتن دوباره طرح تبادل از سوی رژیم صهیونیستی ناشی از اختلافات درونی برای گریز از بحران است. در این مرحله از نگاه مقاومت فلسطینی تا روی همهچیز توافق نشود، امکان توافق روی هیچ بندی وجود ندارد.
اما مهمترین مسئله در ادامه حیات مصنوعی رژیم صهیونیستی مسئله «جنگ دوم» در مناطق اشغالی است، در پس میدان جنگ در غزه لایههای زیرین معترضان اجتماعی دوباره در حال جوشیدن و بالا آمدن تا رسیدن به نقطه داغ است، راه افتادن بیش از ۳۰ هزار نفر از شهرکنشینان در اراضی اشغالی به سمت دفتر بنیامین نتانیاهو با هماهنگی لاپید نشان داد که حالا جنگ دوم میان صهیونیست با صهیونیست در حال آغاز شدن است. اعتراضات سال گذشته در مناطق اشغالی ماهیت سیاسی و اجتماعی داشت، اما جنگ دوم اجتماعی- امنیتی بوده و تا سرحد فروپاشی پیش خواهد رفت. در این مرحله حتی مدیریت امریکا نیز نمیتواند مانع از این ریزش تمامعیار شود. واقعیت آن است که تکلیف جنگ را چند عکس یادگاری ارتش صهیونیستی در غزه روشن نمیکند، برخلاف ۷ فوریه ۱۹۸۴ در بیروت، این بار امریکاییها پس از یک انفجار امنیتی و اجتماعی باید صهیونیستها را نیز سوار هواپیما کنند و با خود ببرند!